زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

نیایش

اینجا ، قلب می سوزد ،اشک می جوشد ،وجود خاکستر می شود ،واحساس سخن می گوید .

اینجا کسی چیزی نمی خواهد ،انتظاری ندارد ،ادعائی نمی کند ....

فریاد ضجه ایست که از سینه ای پردرد به آسمان طنین انداخته وسایه ای کمرنگ از آن فریاد ها

براین صفحات نقش بسته است .

 

چه زیباست :

 راز ونیازهای درویشی دلسوخته وناامید در نیمه شب ،

فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ،

اعتراض خشونت بار مظلومی ،زیر شمشیر ستمگر ،

اشک سرد یأس وشکست بررخساره زرد دلشکسته ای درمیان برادارن بخاک وخون غلطیده،

فریاد پر شکوه حق از حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار .

 

چه خوشست :

دست از جان شستن ودنیا ار سه طلاقه کردن ،

ازهمه قید وبنداسارت حیات آزاد شدن ،

بدون بیم وامید علیه ستمگران جنگیدن،

پرچم حق را در صحنه خطر ومرگ برافراشتن ،

به همه طاغوتها نه گفتن ،

باسرور و غرور به استقبال شهادت رفتن ،

 

جائی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند دیگر از کسی واهمه نمی کند

تا حق راکتمان نماید ...

 

انجا حق و عدل هنچون خورشید میتابد وهمه قدرتها ،وحتی قداستها فرو میریزند ،

وهیچکس جز خدا –فقط خدا – سلطنت نخواهد داشت .

 

من آن آزادی را دوست دارم ،واز اینکه در دوره های سخت حیات آنرا تجربه کرده ام خوشحالم

وبا آن  اخلاص وسبکی وایثار ولذت روحی ومعراج که در آن تجربه ها به آدمی دست میدهد

حسرت می خورم .

 

خوش دارم که کوله بار هستی خودراکه از غم ودرد انباشته است بردوش بگیرم ،

وعصازنان بسوی صحرای عدم رهسپار شوم .

 

خوش دارم از همه چیز وهمه کس ببرم وجز خدا انیسی وهمراهی نداشته باشم.

 

خوش دارم که زمین زیراندازم وآسمان بلند رواندازم باشد واز همه زندگی وتعلقات آن آزاد گردم .

 

خوش دارم که مجهول و گمنام بسوی زجردیدگان دنیا بروم ،

دررنج و شکنجه آنها شرکت کنم ،

همچون سربازی خاکی درمیان انقلابیون آفریقا بجنگم تابدرجه شهادت نائل آیم .

 

خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به با د بسپارند تا حتی قبری راازاین زمین اشغال نکنم .

 

خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد،هیچکس از غمها ودردهایم آگاهی نداشته باشد ،

 

هیچکس از رازونیازهای شبانه ام نفهمد ،هیچکس اشکهای سوزانم رادر نیمه های شب نبیند ،

هیچکس به من محبت نکند ،هیچکس به من توجه ننماید ،جز خدا کسی رانداشته باشم ،

 

جز خدابا کسی رازونیاز نکنم ،جز خدا انیسی نداشته باشم ،جزخدا به کسی پناه نبرم .

 

 

                              رازونیازهای دست نوشته شهیددکتر مصطفی چمران 

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:54 ب.ظ http://pictur.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ خیلی خوبی داری
مطالبت جالب و خواندنی هست
به وبلاگ من هم سر بزن و در نظر سنجی شرکت کن
درسته که یه کم بی مزست ولی اگه شرکت کنی ممنون میشیم

منتظر نظرت هستم


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد