زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

اباصالح دلم سامان ندارد


بُغض در گلو ....پلک ،بسته ام ..


عصر جمعه است ...دل شکسته ام ....


از وصال تو .....دل نمی کنم ....


طعنه ها ولی ...کرده خسته ام ...


کوچه رازشوق ...صُبح رُفته ام ...


درخیال خود باتو بارها راز گفته ام ...


باز شد غروب ....تو نیامدی ....دل گرفته ام ....


مانده دیده ،اشکبار من ...منتظر به دشت 


منتظر به راه ...جمعه هم گذشت 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد