زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

دلم گرفته همین !!!!


دلم گرفته همین...!!!

ای نخل ها! ما را دریابید. لبخندی برایمان بفرستید, از بغض هایمان بپرسید.

ما محاصره شدگان والفجریم. ما غرق شدگان اروندیم, ما مفقود الاثرهای


رمضانیم.تپه های بغض گرفته ی قلاویزانیم


میدان مینهای فکه ایم, مجنون جزیره ی مجنونیم. غروب های غمگین


 شلمچهایم.


ما را پناه دهید ای شفاعت دیده ها. پس چرا چیزی نمیگویید.
من امروز دلم گرفته.... اندازه تمام دو کوهه...!!!





ای یادگاران خلوت سنگرها. راستی با آن همه یاران چه کردید؟ چطور قامتتان


از شکستن آن همه دل نشکست؟ 


چطور نشنیدید آن همه صدای بلند را؟ راهی مهیا کنید. از سفری به سمت


نور بگوئید. از نخل های سر به زیر حرفی بزنید.

 
هر توسلی به شما ختم, هر کمیلی روبروی شما آغاز و هر تلاطمی لبیک


گویان به شما می پیوندد. 
صدایم را بشنوید که دلتنگم...!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
میثم یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ب.ظ

خیلی جالبه. کجایی. نیستیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد