زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

یاد پرواز میکنیم

می گویند پرواز ... اما پرستوها کجایند؟!

می گویند پرواز ... آسمان ... اما گیریم حال و هوای پرواز باشد ،بال پرواز کو؟

پرهایمان در والفجر 8 زیر گازهای نامردی ریختند

و بالهایمان در هجوم خمپاره ها چیده شد و اینگونه بی بال و پر نشسته ایم

 و یادپرواز میکنیم .

از غزل گفتند ... از شور ...از شعر،اما شور حال غزل کو؟،نفس کو؟نفس

هایمان در تنگه چزابه در پس تپه های ((میش داغ)) جامانده است . 

نفس هایمان بوی خاک گرفته است دیگر نمی شود از افلاک سرود .



آن روزها که تمام شور و حال خلاصه می شد در (کربلا... ما داریم می آییم

 ...) دیگر گذشته است ،

دیگر بهانه ای برای سرودن نیست ، بهانه ها همه بهای بهشت شدند و

 رفتند و هر کدام فصلی از یک غزل شدند

و امان از این بیقراری ها ...، یاد بیقراری های قرارگاه بخیر...، نصر، قدس ،

 کربلا، صدای فیش فیش بیسیم هاکه حکایت از یک عرصه تنگ را می کرد ،

حکایت از یک کهکشان ستاره که به آسمان می رفت و امروز خبری از آنان

 نیست ،

چقدر ساکت گوشه ای کز کرده اند ... امروز بیقراری ها هم تغییر کرده است . 

از گل گفتند ... از شقایق ... ازیک دشت ، اما گیریم گلی باشد باغبانها

 جایشان خالیست ،

دستها مهربان دیگرنیست ، دشتها هم خالی شد و رفت ، از شقایق فقط

 یک نام باقی مانده است و از گل فقط یک لبخند

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ http://shohadayedashtebozorg.blogsky.com

salam hatman behem ye sari bezan. man montazeram.

خدا همین نزدیکی هاست یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ http://kumail.blogsky.com

سلام
برادر
کم پیدایی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد