زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

فردی که هنگام وفاتش انوار اهل بیت(ع) را می‎دید

روایت آیت الله بهجت(ره) از فردی که هنگام وفاتش انوار اهل بیت(ع) را می‎دید

آقاى طبیبى در نزدیکى وفاتش، به همه انوار معصومین ـ علیه السّلام ـ سلام کرد و تعظیم نمود ولى هیچ کدام از حضار کسى را نمى دیدند!
yaseen21141190-thumb-150x110-16793.gif
،حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) در فرمایشان خود درباره حضرت حجت(عج) می‌فرمایند: واى بر کسى که حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ بداند که او در تحصیل موافقت و رضاى آن حضرت، و یا در مخالفت آن حضرت بى اعتنا و لااُبالى است.

در امور مالى به مردم بگوید که دست من دست او است و نماینده او هستم، و در کارهاى دیگر چنین نباشد!

خدا نکند ما این گونه باشیم!

خصوصا این که میل داریم در آخر زندگى و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهاى ما رفع شود.

آیا مى شود از اول کار از او جدا باشیم و در آخر کار تمایل داشته باشیم از ما دستگیرى کند؟!

آقاى طبیبى در نزدیکى وفاتش، به همه انوار معصومین ـ علیه السّلام ـ سلام کرد و تعظیم نمود ولى هیچ کدام از حضار کسى را نمى دیدند!

آن بزرگواران که در وقت وقتش به آنها احتیاج داریم، نباید کارى کنیم که دم آخر بگویند: ما این شخص را نمى‌شناسیم!

تفاوت مراتب ایمان و تقوا و یقین ما و علماى گذشته بسیار است، صد سال فاصله ى بین ما و آنها، مانند هزار سال است! دعا کردن و زود مستجاب شدن براى آنها اصلاً چیز عادى عادى بوده؛ ولى حالا اگر کسى بگوید: دعا کردم و مستجاب شد، خیلى نادر است.

نقل کرده اند که آقایى ـ که فاصله ى وفاتش با وفات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایرى ـ رحمه اللّه ـ یک هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند ـ به حرم امام رضا ـ علیه السّلام ـ مشرّف شد و عرض کرد: خانواده ام...(ا ین قسمت در اصل از قلم افتاده است، شاید عرض کرده است: خانواده ام در عراق هستند و من در مشهد، تقاضا دارم که هزینه ى راه را مرحمت فرمایید تا به عراق بروم.) بلافاصله شخصى از کنارش گذشت و مقدارى پول به او داد؛ ولى او رو کرد به حضرت و عرض نمود: « این نه مناسب کرم شما است! » تا این که مقدار دیگرى به او مى رسید. باز گفت: « کم است! » پس از جریان یکى از علماى مشهد در صحن به او مى رسد و مى گوید: « معلوم مى شود معامله ى شما با حضرت خوب است! » همان اندازه که مى خواسته از جیبش در مى آورد و به او مى دهد.

نظرات 3 + ارسال نظر
میثم پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ http://shamimedost.blogsky.com

ضمن عرض تبریک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زنحکیمانه ترین آیین

ما مفتخریم که پیرو آیینی هستیم که در سیر به سوی کمال هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. زن آماده رشد و کمال است، چنان که مرد چنین است. و مرد توان سیر به سوی کمالات معنوی را دارد، چنان که زن چنین است. آیات روشن قرآن حکیم این مسئله را دقیقا بیان می دارد و می فرماید: «به یقین، خداوند برای همه مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع خدا و زنان مطیع خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، مردان ذکرگوی و زنان ذکرگوی، مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است».
گوهری بر سر بازار

گاه می اندیشم که اگر گوهری را به عیان بر سر بازار برند، جواهری را بر در خانه چشم ها بنمایانند و مرواریدی غلطان را به آشکارا بر کف شن های رودخانه بیفشانند، تیغ طمع چشم ها با آن چه خواهد کرد؟ به هرزه چندین دل خودکامه خواهد رفت؟ و سمّ نگاه زهرآلود چند افسونگر به یغمایش خواهد برد. گاه می اندیشم که اگر کسی گوهر درون را از پرده عفاف بیرون نهد، به تاراج چند طوفان نفس خواهد رفت؟ گاه می اندیشم که چه خواهد شد اگر عفاف کم فروش ترین جنس بازار خلق و خوی ما باشد؟
روشن ترین افق پیروزی

زن روشن ترین افق پیروزی است؛ پرشکوه ترین اوج موفقیت است؛ بلندترین قله ظفرمندی است؛ اگر در جایگاه واقعی خود باشد، اگر در اوج غرور مهر و مهربانی جاری کند، اگر در کشاکش رنج ها خود را خسته نسازد، خود را ترک نگوید، خود را همان گونه که هست باور کند و بداند که شگفتی خلقت است، روشن ترین افق پیروزی است.
بر قلّه عزّت

بر گوهر درونی من پرده سیاه از خودبیگانگی مکشید که من بهای گوهر درونم را خوب می دانم و ارج می نهم. من سرچشمه عفتم؛ عصاره وقارم؛ اوج حیا و آزرمم؛ لبریز از عفاف و تقوایم و همین هاست که را، در اوج قلّه های عزّت و افتخار کشانده است. سدّی که من از خشت ایمان و عفاف بنا کرده ام، به تیرهای پولادین دشمن خراش هم نخواهد خورد. تا من خشتی بر نکشم، دشمن ناامید است. گوهر درونم را به چشمم خوار مسازید که سرچشمه غرور و پیروزایم.
سپاس از خالق

مهربانا، تو را سپاس که گل های باغت را به من سپرده ای. تو را سپاس که زلال مهربانی ات را از سرچشمه وجود من جاری ساخته ای. تو را سپاس که مرا لبریز از لطافت و مهر کرده ای. تو را سپاس که بر مروارید وجودم پوششی از عفاف و حیا کشیده ای. مهربان من، تو را سپاس می گویم. مبارک باد بر تو خلقتی چنین. نیکو و گوارا باد بر من زلال خلقتی چنین شیرین.
شعار آزادی

مرا به شعار آزادی مفریبید. خوب می دانم که آزادی من بهانه طمع خودکامگان است. مرا از در خانه ماندن و از جامعه دور ماندن مترسانید که من سرچشمه روح زندگی ام. مهجور نمی مانم. این بهانه دل های غفلت زده است. مرا به سراب تساوی با مرد، به صحنه کارهای دشوار و بی مزد مکشانید که مرا در بوستان خانه ها، کارهاست پر ارج و بها. مرا به هیچ شعاری مفریبید که من چشم به آینه سنّت فاطمه دوخته ام. من در مقام یک زن، بارها معراج کمال انسانی را درک کرده ام. بارها سر به سجده برده ام و پروردگارم را بر خلقتش ستوده ام و بر حکمتش و فرمان هایش شکر گفته ام. سپاس خدا را که صاحب بهترین خلقت ها و جامع ترین حکمت هاست.
اسوه رستگاری

امروز آفتاب عفاف و تقوا از افق وجود برآمد. چشمه حیا و عفّت بر عالم وجود جاری شد. برنامه رشد و تعالی انسان، چه زن و چه مرد، امضا شد. فاطمه(س) بانویی بود با عمری کوتاه که برترین سرمشق رشد و بهترین اسوه رستگاری انسان ها شد. این مهر افتخار برای همیشه بر پیشانی جامعه زنان باقی ماند که بلندترین کمالات انسانی در یک زن به تجلی آمده است. مبارک باد روز زن بر همه زنان پیروی راه او.
ظلمی پنهان

زن در تاریخ، جوامع، بسیار ظلم و ستم کشیده است. او در میان عقاید گوناگون، بسیار مورد اهانت و خُردنگری ها واقع شده است. امّا حقیقت آن است که آن جوامع جاهلی که زن را مایه انحطاط آفرینش و تجسّم شیطان و اصل منفی خلقت خوانده اند، درست به اندازه جوامع امروزی که زن را آزاد و بی بندوبار و در کارهای اجتماعی سخت یا مغایر با فطرت زن می خواهند، ظلم و ستم روا داشته اند. برده کشی از زنان برای کارهائی با مزد کم و پایین آوردن شخصیّت زنان تا حدّ مجسمه، ظلمی است که اگر از شیطان خواندن نستن زن بیشتر نباشد، کمتر نیست. اینها دو روی یک سکه اند که اجتماعات خودکامه و استثمارگر امروز و جاهلی دیروز به شخصیت زن روا داشته اند. و اینک خدای را سپاس که اسلام را با بهترین برنامه زندگانی فرو فرستاد و مقام زن را شناساند.
زن در کلام نور

چراغ کلام امام عزیزمان، نوری است که راه تاریک آینده را روشن می دارد. آب زلالی است که در تن جامعه روح حیات و زندگی می افکند. اینک با بیاناتی از ایشان درباره روز زن به جرعه نوشی از آن زلال می نشینیم:

ــ در رژیم سابق، شأن و مرتبت، عبارت از آرایش مهوع و لباس های کذا و منزلگاه های کذا بود و امروز ارزش، ارزش انسانی است، ارزش اخلاقی است. دیگر آنهایی که با آرایش های فاسد و لباس های فاخر می خواستند فخرفروشی کنند، در بین جامعه نسوان ما محکومند و خجالت زده اند. این تحول بالاترین تحول است. نگه دارید این تحول را. توجه کنید که این دست های فاسد و قلم های فاسد و گفتارهای فاسد شما را به اغفال نکشاند و شما را بر نگرداند به حال سابق.

ــ نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است برای اینکه زنان و بانوان علاوه بر اینکه خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند، قشرهای فعال را در دامن خویش تربیت می کنند.
آموختن باغبانی

روز زن، روز نور گرفتن از درخشان ترین خورشید هدایت، روز آموختن باغبانی گل های خوشبوی یاس و نرگس، روز جاری کردن زلال ترین مهر فاطمی در جای جای بوستان پرغنچه خانه ها، روز باز کردن دریچه دل به سوی آسمان آبی و روز پوشیدن زیباترین جامه عفّت و حیا بر تن مرواریدهای دریای معرفت است. این روز گرامی و فرخنده بر همه رهروان جاده سعادت مبارک باد.
اسوه کمال

افتخار زنان همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت، بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است. سرمشق گرفتن از مظهر کامل ترین مکارم اخلاقی و اسوه بلندترین کمالات انسانی، نشان افتخاری است برای همه زنان مسلمان. در آویختن به ریسمان مهر خدا، محبّت فاطمه زهرا(س) تنها راه نجات از غرقاب ظلمانی دنیای امروز است. فرخنده باد این روز گرامی بر همه زنان مسلمان که دل به عشق ام الائمه سپرده اند.

نسیم بهشت شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ http://shmimadab.blogfa.com

یا فاطر بحق فاطمه
الله اکبر از این همه حسن سلیقه قبل از هر چیز این روز خجسته را که به اتمام هم رسید به شما تبریک عرض می نمایم
واقعا وب زیبا و با محتوایی است مثل همیشه
دعا بفرمائید
در پناه حق

نسیم بهشت دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 ق.ظ http://shamimadab.blogfa.com

یا سفینةالنجاة

گریه میکردم ولی با آن وضو میساختم

داشتم با آبِ رویم آبرو میساختم



گریه ام غسل طهارت بود زیر سایه اش

فطرتم را از گناهان شست و شو میساختم



باید این مِی های جاری را گرفت و جمع کرد

کوزه گر گر میشدم حتماً سبو میساختم



میگرفتم بیشتر زآنچه توقع داشتم

تا خودم را با کریمان روبه رو میساختم



پیرهن مشکی تنم کردم ولی با نخ نخش

ناقصی های دله خود را رفو میساختم



من رسول تُرکم و یک روز کلبش میشوم

چه سحرها در خیالم آرزو میساختم



امتحان کردم خودم روزی نمیگفتم حسین

از شبش تا صبح با آهه گلو میساختم



عمر من طی شد میان سوختن یا ساختن

با لبش میسوختم با زلف او میساختم

التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد