یا حبیب یادش بخیر دو کوهه یک هفته ای در سال هفتاد و دو در دو کوهه بودم تازه دانشجو شده بودم و پر شور حسینیه ای دارد که بزرگانی چون همت در آن نماز شب را زمزمه کرده اند ضجه زده اند یا زینب
مردی نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و از اوضاع و احوال بد خود، خدمت آن حضرت گلایه کرد که مثلا خرج بالاست و درآمدم کفاف زندگیم را نمی دهد؛ طلبکاران امانم را بریده اند و خلاصه سفره دل باز کرد و شکایتهایی از این دست را که بین ما هم رایج است خدمت امام علیه السلام بازگو کرد و منتظر شنیدن سخنی راهگشا از آن حضرت شد. امام سجاد علیه السلام برای تسکین دردهای این مرد و تمام کسانی که مانند او گرفتار ناملایمتی روزگار شده اند به حقایقی اشاره کردند که توجه به آنها سبب می شود تا فشار جانکاه روزگار از گُرده آدمی برداشته و به فراموشی سپرده شود. امام سجّاد علیه السلام فرمودند : بیچاره آدمى ! هرروز سه مصیبت به او مى رسد و حتّى از یکى از آنها پند نمى گیرد ، که اگر پند مى گرفت ، سختیها و کار دنیا بر او آسان مى شد :
مصـیبت نخست ، روزى است که از عـمر او کم مى شود . در صـورتى که اگر از مال او چـیزى کم گردد ، اندوهگین مى شود ، حال آن که مال، جایگزین دارد ، امّا عمرِ از دست رفته ، جبران نمىشود
مصـیبت دوم این است که روزیش را به طور کامل دریافت مى کند، که اگر از راه حلال باشد باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد کیفر مى بیند.
مصـیبت سوم از اینها بزرگتر است . عرض شد : آن چیست ؟ فرمود : هیچ روزى را به شب نمى رساند مگر این که یک منزل به آخرت نزدیک شده است، امّا نمى داند به سوى بهشت یا به سوى آتش. -- *الصبر مفتاح الفرج*
سر ِنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود
وفات اسوه ی صبر حضرت زینب(س) تسلیت باد
یا حبیب
یادش بخیر دو کوهه یک هفته ای در سال هفتاد و دو در دو کوهه بودم تازه دانشجو شده بودم و پر شور
حسینیه ای دارد که بزرگانی چون همت در آن نماز شب را زمزمه کرده اند ضجه زده اند
یا زینب
یا حبیب الباکین
رحلت جانگداز عقیله العرب,حضرت زینب (س)تسلیت باد
التماس دعادارم
یاحق
یا مولا
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری.
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم
جهان را جان بده,پلکی بزن,یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به ایین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از ان وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها بامن
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود.
ولی از پا نیفتادم,شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم...
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
ادرکنی
سلام. خسته نباشید. از لطف شما ممنونم. با این مطلبتون یاد جبهه و جنگ افتادم. راستی با مطلب جدیدی به روز هستیم.
یا سمیع
سه مصیبتی که هر روز به آدم وارد می شود...!
مردی نزد امام زین العابدین علیه السلام آمد و از اوضاع و احوال بد خود، خدمت
آن حضرت گلایه کرد که مثلا خرج بالاست و درآمدم کفاف زندگیم را نمی دهد؛
طلبکاران امانم را بریده اند و خلاصه سفره دل باز کرد و شکایتهایی از این دست
را که بین ما هم رایج است خدمت امام علیه السلام بازگو کرد و منتظر شنیدن سخنی
راهگشا از آن حضرت شد. امام سجاد علیه السلام برای تسکین دردهای این مرد و
تمام کسانی که مانند او گرفتار ناملایمتی روزگار شده اند به حقایقی اشاره
کردند که توجه به آنها سبب می شود تا فشار جانکاه روزگار از گُرده آدمی
برداشته و به فراموشی سپرده شود.
امام سجّاد علیه السلام فرمودند :
بیچاره آدمى ! هرروز سه مصیبت به او مى رسد و حتّى از یکى از آنها پند نمى گیرد ، که اگر پند
مى گرفت ، سختیها و کار دنیا بر او آسان مى شد :
مصـیبت نخست ، روزى است که از عـمر او کم مى شود . در صـورتى که اگر از مال او
چـیزى کم گردد ، اندوهگین مى شود ، حال آن که مال، جایگزین دارد ، امّا عمرِ
از دست رفته ، جبران نمىشود
مصـیبت دوم این است که روزیش را به طور کامل دریافت مى کند، که اگر از راه
حلال باشد باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد کیفر مى بیند.
مصـیبت سوم از اینها بزرگتر است . عرض شد : آن چیست ؟ فرمود : هیچ روزى را به
شب نمى رساند مگر این که یک منزل به آخرت نزدیک شده است، امّا نمى داند به سوى
بهشت یا به سوى آتش.
--
*الصبر مفتاح الفرج*
خدا خیرتون بده رفتم به دوران خادمی تو دوکوهه
دو کوهه مامن ماوای عشقم....
اگر مایل بودید به خاکریز منم بیاید