روایت آیت الله بهجت(ره) از فردی که هنگام وفاتش انوار اهل بیت(ع) را میدید
در امور مالى به مردم بگوید که دست من دست او است و نماینده او هستم، و در کارهاى دیگر چنین نباشد!
خدا نکند ما این گونه باشیم!
خصوصا این که میل داریم در آخر زندگى و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهاى ما رفع شود.
آیا مى شود از اول کار از او جدا باشیم و در آخر کار تمایل داشته باشیم از ما دستگیرى کند؟!
آقاى طبیبى در نزدیکى وفاتش، به همه انوار معصومین ـ علیه السّلام ـ سلام کرد و تعظیم نمود ولى هیچ کدام از حضار کسى را نمى دیدند!
آن بزرگواران که در وقت وقتش به آنها احتیاج داریم، نباید کارى کنیم که دم آخر بگویند: ما این شخص را نمىشناسیم!
تفاوت مراتب ایمان و تقوا و یقین ما و علماى گذشته بسیار است، صد سال فاصله ى بین ما و آنها، مانند هزار سال است! دعا کردن و زود مستجاب شدن براى آنها اصلاً چیز عادى عادى بوده؛ ولى حالا اگر کسى بگوید: دعا کردم و مستجاب شد، خیلى نادر است.
نقل کرده اند که آقایى ـ که فاصله ى وفاتش با وفات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایرى ـ رحمه اللّه ـ یک هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند ـ به حرم امام رضا ـ علیه السّلام ـ مشرّف شد و عرض کرد: خانواده ام...(ا ین قسمت در اصل از قلم افتاده است، شاید عرض کرده است: خانواده ام در عراق هستند و من در مشهد، تقاضا دارم که هزینه ى راه را مرحمت فرمایید تا به عراق بروم.) بلافاصله شخصى از کنارش گذشت و مقدارى پول به او داد؛ ولى او رو کرد به حضرت و عرض نمود: « این نه مناسب کرم شما است! » تا این که مقدار دیگرى به او مى رسید. باز گفت: « کم است! » پس از جریان یکى از علماى مشهد در صحن به او مى رسد و مى گوید: « معلوم مى شود معامله ى شما با حضرت خوب است! » همان اندازه که مى خواسته از جیبش در مى آورد و به او مى دهد.
همین شهدا . . . همین پیکرهای شهدا . .
از من و تو موثرترن! از من و تو فایده اش بیشتره . . .
چقد جوونا بودن که هدایت شدن . .
رفیق! من و تو مردیم . .
اونا زنده ان ! دنیا من و تو رو مشغول به خودش کرده . .
باید شهادت داد تا به شهادت رسید . .
ایکاش حداقل ناکام نباشیم! و ناکام کسی است که مهدی فاطمه را نشناسد . ..