زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

نیا نیا گل طاها دروغ می گوییم


فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم
به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم


چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی
نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم

تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق
و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم


دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست
اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم

زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام
به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم


کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق
قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم

خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست
و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم


مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم
نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم

شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در سال یازدهم هجری قمری 
همان طوری که در سیزدهم جمادی الاولی بیان کردیم، درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) میان علما و تاریخ نگاران شیعه و اهل سنت اختلاف است. معروف و مشهور میان مورخان و سیره نگاران شیعه این است که آن حضرت در سوم جمادی الآخر، یعنی نود و پنج روز پس از رحلت پدر ارجمندش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر ضرب و شتم مأموران دستگاه غاصب خلافت، به مدت چهل روز بیمار و پس از آن، مظلومانه به شهادت رسید. 


بدین منظور، این روز، روز سوگواری و حزن و اندوه شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام) است و آنان، این واقعه جان سوز را به یادگار دلبندش حضرت حجت بن الحسن(علیه السلام) و به سادات بنی الزّهرا(سلام الله علیها) تسلیت می گویند. 
سید بن طاووس در الاقبال، زیارت ویژه ای برای حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کرد و سپس گفت: روایت گردیده است که هر کسی آن حضرت را با این زیارت نامه، زیارت کند و در پیشگاه پروردگار متعال استغفار نماید، خداوند سبحان گناهانش را آمرزیده و او را وارد بهشت برین خواهد کرد.

 
در آغاز زیارتش آمده است: اَلسّلام علیک یا سیدة نساءِ العالمین، السّلام علیک یا والدة الحجج علی النّاس اجمعین … 
علاوه بر تاریخ وفات، درباره محل تدفین حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز اتفاقی بین مورخان و سیره نگاران نیست. زیرا برخی معتقدند که بدن شریفش در قبرستان بقیع، برخی می گویند در خانه خود آن حضرت و عده ای نیز گفته اند که میان قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النّبی(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن گردیده است و به همین منظور، پیش از این واقعه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغ های بهشت. 


به هر روی، بنا به وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، حضرت علی(علیه السلام) شبانه بدن مطهرش را غسل و کفن نمود و شخصاً به همراه معدودی از نزدیکان و صحابه کبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سایرین، بدنش را در مکانی مقدس دفن کرد. 
در پایان مناسب است که علت شهادت و نحوه تدفین آن حضرت را از زبان حفید ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد(علیهما السلام) بیان کنیم: 
طبری در "دلایل الاِمامة" از ابوبصیر روایت کرد، که امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در سوم جمادی الآخر، سال 11 هجری قمری بدرود حیات گفت و سبب وفاتش این بود که قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وی، با نیام شمشیرش ضرباتی به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وی به بیماری شدیدی مبتلا شد و ایامی که در بستر بیماری بود، اجازده نمی داد آنانی که وی را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت کنند. 


ولی آن دو مرد از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) (یعنی ابوبکر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان(علیه السلام) درخواست کردند که از آنان در نزد فاطمه(سلام الله علیها) شفاعت کند، تا آنان بتوانند از وی عیادتی به عمل آورند. حضرت علی(علیه السلام) درخواست آنان را پذیرفت و از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تقاضا کرد که آنان را به نزد خویش بپذیرد. چون که وارد بر آن حضرت شدند از او پرسیدند: ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چطور هستی؟ فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: با ستایش پروردگار، به خیر هستم. سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشنیده بودید که فرمود: فاطمة بضعة منّی، فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟

 
آن دو گفتند: چرا، شنیدیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود. 
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذیت و آزار کردید. 
امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) بیرون رفتند، در حالی که آن حضرت، از آنان در ناراحتی و ناخرسندی بود. 
ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت کرد: هنگامی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) به شهادت رسید، امیرمؤمنان(علیه السلام) وی را غسل داد و کسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم و هم چنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه. 


آن گاه بدن مطهرش را در تاریکی شب، به همراه حسن و حسین به سوی بقیع حمل کرد و بر وی نماز گزارد و کسی به آن آگاه نبود و کسی بر وی نماز نگذارد. آن گاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص کرد و بامداد همان شب به قبرستان بقیع رفت و چهل مکان را به صورت قبر جدید درآورد. مردم چون از دفنش باخبر شدند، به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید رو به رو شدند و ندانستند کدام یک قبر شریف فاطمه(سلام الله علیها) است. بدین جهت ناله و شیون کرده و یک دیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهداری حرمت دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ) ملامت و سرزنش کردند و می گفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت، جز یک دخترش. که آن هم غریبانه وفات کرد و شبانه دفن شد و کسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وی نیز بر ما نامعلوم است. 


دست اندرکاران أمر (ابوبکر و عمر) از این ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسی در میان شما هست که این قبرها را نبش کرده تا بدن فاطمه(سلام الله علیها) را بیابد و ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟ 
این خبر به اطلاع امیرمؤمنان(علیه السلام) رسید. آن حضرت در حالی که خشمگین شده بود، به طوری که دو چشمش را سرخی فراگرفته و رگ های گردنش برآمده بود و قبای زردی را که معمولا در ایام درگیری و ناراحتی به تن می پوشید، در بر کرد و شمشیر ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوی بقیع ره سپار گردید. همین که به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر کسی یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و کسی که به وی دستور داده است می کوبم. در همین هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با امیرمؤمنان(علیه السلام) رو به رو شدند. عمر به وی گفت: چه شد تو را ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون می آوریم و بر وی نماز می گزاریم. 


امیرمؤمنان(علیه السلام) با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وی را چرخاند و بر زمین کوبید و به وی فرمود: ای سیه چرده زاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر این که با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم. اما هیچگاه نسبت به قبر فاطمه(سلام الله علیها) در نخواهم گذشت، سوگند به کسی که جانم در دست او است، اگر تو و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر می خواهی، آزمایش کن، ای عمر! 
در این هنگام ابوبکر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان(علیه السلام) عرض کرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و به حق آن کسی که در بالای عرش است سوگند می دهم که او را رها کنی و مطمئن باش هیچ یک از ما، کاری که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد. 


آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) دست از عمر برداشت و او را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ کس جرئت نکرد قبرهایی را که علی(علیه السلام) درست کرده بود، نبش کند و به جستجوی بدن شریف فاطمه(سلام الله علیها) بپردازد. 


امیرمؤمنان(علیه السلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که فرموده بود، کسی در غسل، کفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.

 

یا مهدی



به بوی گل رویت، همان سنبل مویت، من و مرغ شباهنگ، دو دیوانه به کویت...

چه شود اگر قدم به کلبۀ ما نهی؛ به چشم ما پا نهی ... ؟!


چه کنم ؟؟؟؟/

چه کنم تا که شبی لایق دیـــدار شوم ؟! 
بهر دیدار گل فاطــمه بیــدار شوم ... !

کاش می شد که به سویم نظری می کردی
تا ز تأثیر تو از خواب گنه بیـــدار شوم 

پدر حضرت فاطمه (س)

پدر حضرت فاطمه زهراء (س)



حضرت محمد بن عبد الله ( ص ) ، خاتم  پیامبران الهی ،


 پدر بزرگوار حضرت فاطمه زهراء است


حضرت خدیجه کبری (س) ، مادر حضرت فاطمه زهراء (س)



حضرت خدیجه (س) فرزند خویلد بن اسد و فاطمه بنت زائدة الاصم از نسل عامر بن


لوئی بود که در عصرجاهلیت وی را طاهره ودر زمان

پیامبر (ص) او را کبری می خواندند .

آن حضرت اولین زن مسلمان بود که به آنچه رسول خدا (ص) مبعوث شده بود ، ایمان


آورد و تا آنجا که می توانست از ثروت و مال خود درراه

دین خدا و کمک به تبلیغات دین اسلام انفاق کرد .

چند ماه پس از اینکه حضرت محمد (ص) در 25 سالگی از سوی حضرت خدیجه (س) 40 

ساله به تجارت شام رفت ، با ایشان ازدواج کرد و پس از
24 سال زندگی مشترک ، حضرت خدیجه در سن 65 سالگی یعنی سه سال قبل از


 هجرت در مدینه وفات کرد .

نکته قابل توجه این است که خدیجه (س) در دورانی تجارت می کرد که عرب جاهلیت


دختران را زنده به گور می کردند . ایشان با درآمد حاصل


از تجارت و مال و منالی که داشتند ، در حدود چهل میلیون سکه در راه 


تبلیغات اسلام صرف کرد .

حضرت خدیجه (س) جایگاهی بس عظیم داشت به طوری که یکی ازچهارزنان برگزیده


خداوند بود و در حدیثی قدسی نیز آمده است :

« ای محمد ! سلام مرا به خدیجه برسان و به او بگو برایت قصرهایی از یاقوت و زمرد در


بهشت بنا کردم » .

طبق روایتی از امیرالمومنین (ع) روزی عایشه نزد پیامبر (ص) بود . وقتی نام خدیجه


(س) به میان آمد ، عایشه گفت :

« بر پیرزنی سرخ پوست از بنی اسد می گریی ؟» حضرت رسول (ص) پاسخ داد :


«روزگاری که شما مرا تکذیب نمودید ، او مرا تصدیق کرد

و روزی که شما کافر بودید ، او ایمان آورد» .

خدیجه (س) در دوران کوتاه مادری ، مهربان ترین مادر برای فاطمه زهرا (س) بود و با


وجود همه زخم زبان هایی که از زنان قریش می شنید ،

صبورانه در برابر سختی ها مقاومت می کرد .

حضرت خدیجه ، قبل از ازدواج‏با رسول خدا«ص‏»دو شوهر کرده بود:

اول : ابى هاله هند بن زراره تمیمى-که خدیجه از او پسرى‏پیدا کرد و نامش را همانند


نام خودش‏«هند»گذارد،و از این‏«هند»روایاتى نیز در کتابهاى 

حدیثى نقل شده،مانند روایات‏معروفى که درباره اوصاف رسول خدا«ص‏»و شمائل


آنحضرت‏از وى نقل شده و اهل حدیث آنها را در کتابهاى خود

نقل کرده‏اندنظیر روایت صدوق‏«ره‏»در عیون الاخبار و معانى الاخبار و روایت‏مکارم


الاخلاق،و غیره و حضرت مجتبى‏«ع‏»به این عنوان از وى‏حدیث

نقل فرموده و مى‏فرماید: «حدثنى خالى‏»... ( بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و سیره ابن 

هشام(پاورقى)جلد 1 ص 118 )

و گویند او مردى فصیح و سخنور بوده و بعثت‏رسول خدا«ص‏»و اسلام را درک کرده و


جزء مهاجران در جنگ‏بدر و احد نیز شرکت داشته،و او

کسى است که مى‏گفت:

«انا اکرم الناس ابا و اما و اخا و اختا،ابى رسول الله صلى الله‏ علیه و آله و اخى


القاسم،و اختى فاطمه،و امى خدیجه...»( بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و

سیره ابن هشام(پاورقى)جلد 1صفحه 187 ) 

و گویند:وى در جنگ جمل در رکاب امیر مؤمنان بشهادت‏رسید.

و نیز گویند: او فرزندى نیز داشته که نام او نیز هند بوده‏و گفته‏اند او نیز در لشکریان


مصعب بن زبیر بود و در جنگ اوبا مختار به قتل رسید...

که او را هند بن هند مى‏گفته‏اند،ولى‏بر طبق نقل قتاده نام خود ابى هاله‏«هند»بوده و


هند بن هند همان‏فرزند خدیجه بوده نه فرزند فرزند او

( بحار الانوار ج 16 ص 10 )

و برخى گفته‏اند:خدیجه از ابى هاله پسر دیگرى هم داشته‏بنام هاله که بهمین جهت او


را ابى هاله گفته‏اند،ولى برخى‏دیگر هاله را فرزند خواهر

خدیجه دانسته و چنین فرزندى براى‏خدیجه ذکر نکرده‏اند.

وجه تسمیه نام فاطمه

2 روایت در وجه تسمیه آن حضرت به " فاطمه " و " زهراء "


1 - رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّما سُمِّیَت ابنَتی فاطِمَةُ لأنَّ اللّه َ عز و جل 


فَطَمَها وفَطَمَ مَن أحَبَّها مِنَ النَّارِ .


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خداوند


عز و جل او و دوستدارانش را از آتش (دوزخ)

به دور داشته است . ( أمالی الطوسی : ٣٠٠ ) 


2 - عَمَّارَةُ : سَألتُ أبا عَبدِ اللهِ علیه السلام عَن فاطِمَةَ لِمَ سُمِّیَت زَهراء ؟ فَقال : لأنَّها 


کانَت اذا قامَت فی مِحرابِها زَهَر نورُها لأهلِ السَّماءِ 

کَما یَزهَر نورُ الکواکبِ لأهلِ الأرضِ 

عماره : از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم چرا فاطمه را زهراء (درخشان)


نامیده اند ؟ فرمود : چون وقتى در محرابش به نماز


مى ایستاد ، نور او براى اهل آسمان چنان مى درخشید که نور ستارگان


 براى اهل زمین مى درخشد
( أمالی الصدوق : ٤٧٤ / ١٨ )

معصوم سوم

بسم الله الرحمن الرحیم


معصوم سوم

حضرت فاطمه زهراء (س)


نام، لقب و کنیه
نام‌ها و لقب‌های حضرت فاطمه زهرا (س) بسیار است به طوری که بعضی ،

 بیش از۵۰ 

نام برای حضرتش برشمرده اند.

ازامام جعفر صادق (ع) روایت شده: حضرت فاطمه زهراء (س) در بارگاه خدای عزو جل

دارای 9 نام است که عبارتند از : «فاطمه»، «صدیقه»، «مبارکه»، «طاهره»، «زکیه»، 

«راضیه»، «مرضیه»، «محدثه» و «زهراء ( علامه مجلسی، بحار الانوار،
جلد ۴۳، صفحه ۱۰ )

حضرت فاطمه (س) ، نام‌های دیگری نیز دارند : سیدة النساء، بتول، حَصان، حرّة، عَذرا،

هانیه، حوراء، مریم کبری، صدّیقه کبری، نوریه، سماویه.

( علامه مجلسی، جلاء العیون، صفحه ۱۶۷ )حضرت فاطمه زهراء (س) ، دارای

کنیه‌های متعددی است (بیش از ۱۰ کنیه نام برده‌اند)
که معروف ترین آنها: امّ الحسن، امّ الحسین، امّ المحسن ، امّ الائمه و امّ ابیها است (

مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۳، صفحه ۳۵۷ ) 

ولادت 

در معتبر ترین و مشهور ترین روایات ، آن حضرت ، در ۲۰ جمادی الثانی سال پنجم 

هجرت متولد شده اند .

( شیخ کلینی، کافی، جلد ۱، صفحه ۴۵۷ + کشف الغمه، جلد ۲، صفحه ۷۶ )
بزرگان دیگر مانند : ابن شهر آشوب در «مناقب»، مجلسی در «بحار الانوار»، نیشابوری

در «روضة الواعظین»، سید بن طاووس

در «اقبال الاعمال» ،شیخ مفید در«حدائق الرّیاض»، کفعمی در «مصباح»، شیخ

طوسی در «مصباح»، و طبری در «دلائل الامامة»نیز ،

تاریخ ولادت آن حضرت را 20 جمادی الثانی سال پنجم هجرت ، ذکر کرده اند. 

ولی اهل سنت ، ولادت آن بزرگواررا پنج سال پیش از بعثت می‌دانند 

( ابو نعیم اصفهانی در «معرفة الصحابة»، ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین»، ابن

 اثیر در «المختار من مناقب الاخیار»،

طبری در«ذخائرا لعقبی»، سیوطی در«الثغور البامة» ) 
، بر این باورند که حضرت صدیقه

کبری (س) ، پنج سال پیش از بعثت به دنیا آمده اند . 

برای مطالعه انگیزهٔ اهل سنت در بارهٔ این نظر و رد آن، ر.ک: سید محمد کاظم قزوینی،

فاطمة الزّهراء، صفحات ۱۰۵ به بعد

چگونگی ولادت

از حضرت امام صادق (ع) ، دربارهٔ تاریخ تولد حضرت فاطمهٔ زهرا (س) به این مضمون

روایت شده: 

بعد از آنکه حضرت خدیجه (س) با حضرت محمد مصطفی (ص) ازدواج کرد، زنان مکه به

خاطر دشمنی که با او داشتند، 

پس از آنکه او به فاطمه حامله شد، چون وقت زایمان رسید ، به سوی زنان قریش

فرستاد تا او را یاری کنند؛ ولی آنان به او جواب رد دادند و
حضرت خدیجه از این بابت بسیار اندوهناک شد.

در آن حال بود که دید چهار زن نزد او حاضر شدند. یکی حوا همسر حضرت آدم (ع) ،

دیگری ساره همسر حضرت ابراهیم (ع) ، سوم حضرت مریم

دختر عمران و مادرحضرت عیسی (ع) ، و چهارمی کلثوم خواهر حضرت موسی (ع)

بود. و آنها بودند که خدیجه را در امر ولادت حضرت فاطمه (س) 
یاری کردند .
( امالی شیخ صدوق، صفحه ۴۷۵ ) و ( علامه مجلسی، بحار الانوار، جلد ۴۳، صفه ۹ 

ادامه دارد......

چه شده قافیه ها باز به جوش آمده اند ؟


محسن پر ... دردسر - بین گذر - چند نفر - یک مادر 

شده هر قافیه ام یک غزل درد آور

ای که از کوچه شهر پدرت می گذری !!! 

امنیت نیست ! ازین کوچه سریعتر بگذر ؟!

دیشب از داغ شما فال گرفتم - آمد : 

" دوش می آمد و رخساره .... " نگویم بهتر !

چه شده قافیه ها باز به جوش آمده اند ؟ 

پشت در - فضه خبر - مادر و در - محسن پر ...

همه تلاشش را کرده بود تا یک تار مویش را نامحرم نبیند . همه تلاشش را کرده بود تا یک تار مو از سر علی(ع) کم نشود . همه تلاشش را کرده بود اما تارهای چادرش زیر پایش گیر کرد و زمین خورد . همه تلاشش را کرده بود اما همه جا را تار می دید . بی بی فاطمه زهرا(س) را نه از کینه علی(ع) بلکه از کینه پدرش رسول خدا(ص) کشتند . جوری به وجه الله سیلی زدند که آه از قبه الخضرا بلند شد . جوری با غلاف حریر بدن انسیه الحورا را سیاه کردند که پایه های قبر رسول الله(ص) لرزید . جوری با لگد پهلویش را شکستند که پیغمبر(ص) در قاب قوسین به صورت زد . جوری با خنجر از پشتدر وقتی شعله موهایش را می سوزاند و میخ در به سینه اش فرو رفته بود و پرپر می زد و .... که نبی اسلام (ص) به رعشه افتاده بود . روح پیامبرخدا (ص) را آنقدر آزردند که خدا فاطمه زهرا (س) را که مظهر جود و سخا و آرامش و عنایت و امانت نبوت در دست ولایت بود از مردم نانجیب و بی وفای مدینه گرفت.

بی بی ما یا بهتر مادر ما هرچه کرد برای این بود که ولایت برجا ماند . جان نثاری در راه حق را از زهرای مرضیه (س) باید آموخت .


می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم


http://sarafrazan.persiangig.com/image/matlab2/zahra-fakeh2- sarafrazan.jpg


من می روم امّا اگر زنده برنگشتم، به یاد محسن فاطمه گریه کن و اگر سلاح دشمن قلبم را پاره پاره کرد، به یاد حسنش گریه کن و اگر تیر بر تارک سرم خورد و آن را دو نیم کرد، به یاد شوی فاطمه گریه کن و اگر بدنم را پاره و لهیده یافتی، به یاد حسینش گریه کن ولی اگر جسمم را دیگر هرگز نیافتی، به یاد فاطمه گریه کن که من نیز به یاد او بارها گریه کردم و همیشه گریه خواهم کرد؛ چون از او مظلوم تر سراغ ندارم.

اینک من می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.

 

بخشی از وصیت نامه شهید منصور کاظمی


رشته : مهندسی مکانیک- دانشکده فنی دانشگاه تهران


تاریخ شهادت : 65/12/13

                                      
                                       محل شهادت : شلمچه 



برای شادی روح همه شهدای اسلام صلوات

سبب چیست که خداوند را می‌خوانیم و اجابت نمی‌آید؟؟؟


نقل است که ابراهیم ادهم را پرسیدند: سبب چیست که خداوند را می‌خوانیم


و اجابت نمی‌آید؟


گفت: از بهر آنکه خدای را می‌دانید و طاعتش نمی‌دارید. 


و رسول(ص) را می‌دانید و طاعتش نمی‌دارید و متابعت سنت وی نمی‌کنید.


و قرآن را می‌خوانید و بدان عمل نمی‌کنید.


و نعمت خدای می‌خورید و شکر نمی‌کنید.


و می‌دانید که بهشت آراسته است برای مطیعان و طلب نمی‌کنید.


و می‌شناسید که دوزخ ساخته است با غلال آتشین برای عاصیان و از آن


نمی‌گریزید.


و می‌دانید که مرگ هست و ساز مرگ نمی‌سازید

.
و نزدیکان و فرزندان در خاک می‌کنید و از آن عبرت نمی‌گیرید.


و می‌دانید که شیطان دشمن است با او عداوت نمی‌کنید بلکه با او می‌سازید.


و از عیب خود دست نمی‌دارید و به عیب دیگران مشغول می‌شوید. 


کسی که چنین بُوَد دعای او چگونه مستجاب باشد؟