زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

أین الفاطمیون؟؟

« هر که مهر فاطمه(س) در دل ندارد، دین ندارد

دین و ایمان، غیر حبّ فاطمه(س) امکان ندارد »



سهل انگاری نسبت به نماز


حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :


از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل 


انگاری مکنند پرسیدم. آن حضرت در جواب فرمودند :


کسی که نسبت به نماز سستی وسهل انگاری کند خداوند او را به پانزده بلا و گرفتری مبتلا می 


گرداند:


برکت را از عمر و رزق و روزیش می گیرد. سیمای صالحین را از چهره اش محو میکند.هر کاری که 


بکند بدون پاداش خواهد بود. دعایش مستجاب نخواهد شد. برای وی بهره ای از دعای صالحین 


نخواهد بود. خوار وذلیل میمیرد.


گرسنه و تشنه جان خواهد داد ، به طوری که اگر از همه نهر های دنیا به او آب داده شود تشنگی 


او برطرف نخواهد شد.


خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا آسایش او را در قبر سلب نمایدو قبرش را تنگ گرداند. قبرش 


تاریک خواهد بود.


خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را با صورت روی زمین بکشد در حالی که خلایق او را بنگرند.


به سختی مورد محاسبه قرار میگیرد. خداوند متعال به او با نظر رحمت نگاه نکند و او را پاکیزه 


نگرداند و برای او عذابی درد ناک قرار دهد.


منبع :مستدرک الوسایل ج ۳ ص 24

خوشا به سعادتت....


خوشا به سعادتت...

فقط بگم این روزها دیگه شهید جان فراموش شدی...!!!

خونت خوب فرش زیر قدمهامون شده.....

کدامین مادر سیاهپوشت شد....

کدامین مادر از درون سوخت اما .......


!!!!!!!!

بی قرام مهدیا از بهر دیدار رخت


20091118101728146_imam_zaman8.jpg

 

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم


گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم


مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را


تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم


هر سحر با یاد تو در گریه ام می خوانمت


تا به کی از سوز دل ناله ز هجرانت کنم


بی قرارم مهدیا از بهر دیدار رخت


تا به کی از مادرت زهرا(س) تمنایت کنم؟!


بر قامت دلربای مهدی(عج) صلوات...

 


آیا هنوزآمدنت را بها کم است ؟



اینجا، برای از تو نوشتن هوا کم اسـت! 

 دنیا برای از تو نوشتن، مرا کم است 

اکسیر من، نه اینکه مرا شعر تازه نیست 

من ازتو می‌نویسم واین کیمیا کم اسـت!

سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست! 

 در شعر من حقیقت یک ماجرا کم اسـت!

تا این غزل، شبیه غزل‏های من شود

 چیزی شبیه عطر حضور شما کم است!

گاهی تو را، کنار خود احساس می‌کنم

 اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است!

خون هرآن غزل که نگفتم به پای توست! 
آیا هنوز آمدنـت را بهــا کم است؟!