زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

زمزمی از نور

شهادت قسمت ما می شد ،ای کاش

ولادت عمه سادات. شیر بانوی کربلا- زینب کبری مبارک


30 فروردین 89 - 18:21
 ولادت زینب کبری سلام الله علیها

پر رفت و آمدترین خانه «محله بنی‌هاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظه‌شماری می‌کردند، و دل خوش می‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌های محبت را بر گونه‌های عطر آگینش نثار گردانند. 
پس از یک سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا علیهاالسلام، دختر بزرگواری چهره به ‌جهان گشوده است.
... 
آری، در پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست. 
رسم خانواده‌ علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به ‌بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زینب نهاد. 
....
کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت پدر. او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند.
... 
ایشان در مدت پنج‏ سال دوران سخت‏ حکومت على‏ علیه السلام، همواره یار و تسکین بخش غم‏هاى پدر بود،در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود./

ولادت با سعادت حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار

                                برهمگان مبارک باد 

القاب زیادی برای آن حضرت ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از :              

1- عقیله بنی هاشم : یعنی زنی بسیار خردمند از بنی هاشم.              

2- محدثه : به خاطر آنکه راوی احادیثی از پیامبر (ص)بودند و نیز مورد الهام و موهبتxxx.bmp الهی .

3- عقیله جلیله : یعنی خردمندی با شکوه و جلال .

4- بطله کربلا : یعنی بانوی قهرمان کربلا .

5- نائبه الحسین : یعنی جانشین و ادامه دهنده راه حسین (ع).

6- شریکه الشهداء: شریک و هم پیمان با شهدا .

7- ولیده الفصاحه : فرزند بلاغت و فصاحت .

8- رضیعه الولایه : پرورش یافته در دامان ولایت .

9- سلیله الزهرا : چکیده و عصاره وجود زهرا (س).

و حدودا" 50 نام و لقب دیگر .....


 

امان از فراموشی لاله ها

بیاد امام و شهدا

از دلاوریهای کوروش برایم میگویی

از فتوحات و کشورگشایی هایش

از ایران پهناور قدیم

از قدرت و هیبتش

از قوانین و احکامش 

درست میگویی و من میدانم

ولی تو آنقدر شیفته این مسائل شده ای که خیلی چیزها را فراموش کرده ای

برای خودت نشان سرزمین پارس خریده ای و برگردنت آویخته ای

این نشان را میبینم که دوست داری و به آن افتخار میکنی

ولی 

آیا میدانی!؟


نشانی وجود دارد که بسیار از آن برتر است

آیا معنای این جمله را درک میکنی؟



میدانی مرادن بی ادعا که بودند؟

میدانی چگونه میشود برای محبوب و معشوق از بهترینها هم براحتی گذشت؟

اصلاچه کسی می‌داند که جنگ چیست؟

کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی

 سرخ شدن جامه‌ای و سیاه شدن جامه‌ای دیگر، 

یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟

اصلا شما که ادعای حل مسائل پیچیده را داریدو خود را نخبه میخوانید

جواب دهیدو برایم این مسئله را حل کنید



خطر میدان مین نفس



خطر میدان مین نفس....!!!!! 

واقعا چه زیبا گفته شهید چیت سازان......

براستی قبول دارین میدان مین نفس از میدان مین زمان جنگ


 خطرناکتره...!!!!؟؟؟


یاد پرواز میکنیم

می گویند پرواز ... اما پرستوها کجایند؟!

می گویند پرواز ... آسمان ... اما گیریم حال و هوای پرواز باشد ،بال پرواز کو؟

پرهایمان در والفجر 8 زیر گازهای نامردی ریختند

و بالهایمان در هجوم خمپاره ها چیده شد و اینگونه بی بال و پر نشسته ایم

 و یادپرواز میکنیم .

از غزل گفتند ... از شور ...از شعر،اما شور حال غزل کو؟،نفس کو؟نفس

هایمان در تنگه چزابه در پس تپه های ((میش داغ)) جامانده است . 

نفس هایمان بوی خاک گرفته است دیگر نمی شود از افلاک سرود .



آن روزها که تمام شور و حال خلاصه می شد در (کربلا... ما داریم می آییم

 ...) دیگر گذشته است ،

دیگر بهانه ای برای سرودن نیست ، بهانه ها همه بهای بهشت شدند و

 رفتند و هر کدام فصلی از یک غزل شدند

و امان از این بیقراری ها ...، یاد بیقراری های قرارگاه بخیر...، نصر، قدس ،

 کربلا، صدای فیش فیش بیسیم هاکه حکایت از یک عرصه تنگ را می کرد ،

حکایت از یک کهکشان ستاره که به آسمان می رفت و امروز خبری از آنان

 نیست ،

چقدر ساکت گوشه ای کز کرده اند ... امروز بیقراری ها هم تغییر کرده است . 

از گل گفتند ... از شقایق ... ازیک دشت ، اما گیریم گلی باشد باغبانها

 جایشان خالیست ،

دستها مهربان دیگرنیست ، دشتها هم خالی شد و رفت ، از شقایق فقط

 یک نام باقی مانده است و از گل فقط یک لبخند

خورشید سپهر رهبری


عرش به برکت میلاد جهان افروز امام حسن عسکری (ع) بزم شادی گستراند. تولد او موعودی را بشارت‌دهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی بر تمامی رنج‌ها و مقصد تمام رفتن‌ها و رسیدن‌ها.


مدینه روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانی حال و هوای دیگری داشت، همه منتظر درخشیدن نوری بودند تا گلهای زندگی را در فضای آن سامان، شادابی بخشند. 
آسمان دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید می‌سپرد که ناگاه در صبحدمی حیات بخش آفرینش، تولدی دوباره کرد و یازدهمین روشنگرش را به هستی بخشید. 
نوری برخاست تاامید بخش مظلومان و مستضعفان گیتی شود، میلادی که بر عظمت روز جمعه افزود و بر این عید طراوتی خاص بخشید، او دومین امامی بود که نام حسن (ع) را به خود می‌گرفت و هم نام سبط اکبر رسول خدا (ص) یعنی حسن ابن فاطمه (ع) شد. 
باید ولادت با سعادت آن حضرت را نه به عنوان حادثه بلکه نقطه عطفی در تاریخ تشیع دانست و اذعان داشت که این میلاد درآینده‌ای نه چندان دور تاریخ بشریت را دگرگون می‌کند، چرا که او می‌باید فرزندی به دست غیب بسپارد تا روزی دادگستر جهان هستی شود. 
در آن ایام که امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا بردند تا تحت نظر حکمت عباسیان قرار گیرد، امام حسن عسگری (ع) را نیز به دستور متوکل عباسی به‌سامرا انتقال دادند و بخش عمده عمر امام (ع) در پایتخت عباسیان در سکوت مرگبار حکومت آنان گذشت. 
ابومحمد حسن ابن علی، امام یازدهم، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) و مادرش بانویی صالحه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود. 
تولد آن حضرت با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع‌الاخر سال ۲۳۱  یا  ۲۳۲ قمری و بنا به اکثر روایات، در مدینه اتفاق افتاده است.
امام حسن عسکری (ع) در ماه رمضان و به نقلی ربیع الثانی سال  ۲۳۲ قمری در مدینه منوره متولد شد. 
اسم شریف آن حضرت، "حسن" و کنیه‌اش ابومحمد و القابش به صامت، رفیق، زکی، هادی و عسکری معروف بودند. 
چون آن حضرت و پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در سامرا درمحله‌عسکر سکونت داشتند، آن حضرت را عسکری می‌نامیدند، عسکر یعنی لشکر و سپاه نظامی، امام هادی (ع) و امام حسن (ع) به "عسکریین" مشهور بودند. 
امام عسکری همراه پدرش امام هادی ناراحتی‌های بسیاری را تحمل کرد و بیشتر دوران زندگی خود را در پایتخت عباسیان یعنی "سامرا" سپری کرد. 
مدت کوتاه حیات امام (ع) به سه دوره تقسیم می‌شود: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا  ۱۳ سالگی) از عمر شریفش در مدینه سپری شده، تا  ۲۲ سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می‌زیسته است و تا  ۲۹ سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را برعهده داشته است. 


آنچه مهم است، توجه امام در فرصتهای مناسب به آینده درخشان و تابناک اسلام و امت اسلامی بود که توانستند در سالهای رسالت خویش ویژگی‌های دولت حضرت مهدی (عج) را یادآور شوند و در این راه گامهای موثری چون پاسخ به مسائل علمی، رد شبهات، توجه به اصحاب، برحذر کردن آنان در همکاری با خلفا، تقویت و تحکیم مبانی امامت به صورت یک عقیده اسلامی، آماده کردن مردم برای غیبت امام مهدی (عج) و دعوت مردم به امامی که غایب خواهد بود، بردارند. 
امام حسن (ع) در حالیکه  ۲۲ سال سن داشت امامت را پس از پدرش بر عهده گرفت. امام هادی (ع) بارها بر امامت امام حسن (ع) پس از خودش تصریح فرموده بود، لذا پس ازشهادت امام هادی (ع)


سال نو مبارک

با یاد و نام آفریننده ی بهار  


یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبراللیل و النهار


یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال


باز هفت سین سرور

 

                             ماهی و تنگ بلور

 

                                                      سکه و سبزه و آب

 

                                                               نرگس و جام شراب

 

باز هم شادی عید

 

                                   آرزوهای سپید

 

                                                                باز لیلای بهار

     

                                                                       باز مجنونی بید

 

باز هم رنگین کمان

 

                             باز باران بهار

 

                                                   باز گل مست غرور

 

                                                                  باز بلبل نغمه خوان

 

باز رقص دود عود

 

                          باز اسفند و گلاب

 

                                                   باز آن سودای ناب

 

                                                                 کور باد چشم حسود

 

 

 

     باز تکرار دعا

 

                      یا مقلب القلوب

 

                                            یا مدبر النهار

 

                                                       حال ما گردان تو خوب

 

                                                               راه ما گردان تو راست

 

باز نوروز سعید

 

                     باز هم سال جدید

 

                                              باز هم لاله عشق

 

                                                                خنده و بیم و امید

 

                                                                           عید شما مبارک



آمدن بهار همیشه حس تازه شدن رو به همراه میاره . 


زیباترین تبریک رو در میمون ترین روز بهار به شما تقدیم می کنم.


آرزوی من سلامت ، سعادت ، سرور، سروری ، سربلندی ،سبزی،

 

سرزندگی شما و در یکایک روزهای سال 1389 می باشد .



آقا جان

سالی دگر گذشت و نیامدی 



آقا جان

خیال آمدنت مرا به آمدنت دلگرم می کند

ولی خسته ام  و خیالها

دلتنگ آمدنت هستم

متی ترانا و نراک


 اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

پایانانتظارنزدیکست...


سال نو مبارک